خیالم راحت شده
ه دیه بهشتی من سلام هفته ی پر استرس من بالاخره داره تموم میشه این هفته هم واکسن دو ماهگی خوردی که داستانی داشتیم با شما بابایی که از اتاق رفت بیرون حالش داشت به هم می خورد از مرکز بهداشت هم که اومدیم کل روز روبابایی بغلت کرد نمی گذاشتت رو تختت تا بخوابی خلاصه که تازه خوابت برده بود که یهو از خواب با جیغ بیدار شدی و شروع کردی به گریه کردن ، گریه ای که هیچوقت توی این دوماهی که به دنیا اومده بودی این مدلی گریه نکرده بودی بابا داشت دیوونه می شد و حاضر نبود تو رو از خودش جدا کنه منم مثل یه مرغ سرکنده دنبال بابا از این ور اتاق به اونور خلاصه که لباساتو در آوردیم و دیدیم جای واکسنت قرمز و متورم شده سریع کمپرس یخ برات کردیم ...